۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه

آقای خاتمی! من به عنوان یک کاربر بالاترین از شما تقاضای بخشش دارم



قبل از اینکه وارد بحث بشم، این نکته خیلی مهم رو گوش زد میکنم که: منظور من از نوشتن این مطلب، بستن دهان منتقدین نیست و باز هم تاکید میکنم اینجانت مخالف اندیشیدن ، گفتگو و نقد نیستم و هر گونه نقد منطقی در چهار چوب رعایت اخلاق و دلیل و برهان را با کمال میل  می پذیرم و راه برای اصلاح و تغییر در افکارم باز میباشد.

روی سخنم با اون دسته از کسانی هست که به دنبال تخریب، گل آلود کردن فضا ، تهمت های ناروا و بی پایه و اساس، توهین و فحاشی حتی به خانوادی بعضی اشخاص هستند تا بتوانند به نیات خود  برسند.

قصدم دفاع از هیچ شخص خاصی  نیست اما با توجه با موقعت کنونی و وضعیت آشفته رژیم چه از لحاظ اقتصادی و چه سیاسی نگاهی به کارنامه خود بیاندازیم متوجه میشویم که در بعضی از مواقع مرزهای اخلاق،  ،انسانیت ، و اصول حرفه ای دمکراسی را بصورت خیلی زشتی در نوردیدیم و چرا باید باعث دشمن شاد شدن خودمان بگردیم.

برای اینکه منظور را واضح تر بیان کنیم مثالی میزنمدر مورد اتفاقات چند روزه اخیر درباره  موضوع سخنان  آقای خاتمی  که لینهای گوناگونی به بالاترین فرستاده شد و نظرات  متفاوتی را در پی داشت.

لازم میبینم که از بعضی دوستان تشکر کنم که خیلی منصفانه و با رعایت ادب سخنان آقای خاتمی را نقد کردند و با رد پیشنهاد ایشان مواضع محکم و منطقی خود را به گوش ایشان رساندند که مطمئنم تاثیر بیشتری دارد.

مقصودم این نیست که ثابت کنم  آقای خاتمی خوب صحبت کرده یا نه، به نفع مردم گفته یا نه و از همینجا اعلام میکنم  که با بخشی از سخنان ایشان موافق نیستم، اما به ایشان احترام میگذارم و هیچ گونه توهین و فحشی نثارشان نمیکنم،  بلکه با رعایت اخلاق صحبتهای ایشان را منصفانه نقد میکنم تا در پی اصلاح خویش بر آید نه اینکه با توهین هایم آنچنان لجن مالش کنم تا دیگر سخن نگوید و آزادی بیانش را از بین ببریم.

شاید ایشان آنطوری که ما فکر میکنیم فکر نمیکند، شاید دید ایشون از قضا اونطوری نیست که ما فکر میکنیم، شاید برداشت دیگری از قضایا دارد، به هر حال هر چه که هست ما اجازه نداریم اینطور بی محابا به ایشان و خانواده ایشون بتازیم و حریم خانوادگی این شخص رو زیر سوال ببریم.

قدری بیاندیشیم به آنچه در این چند روز با این مرد نجیب چه کردیم، واقعن بعضی از لینکها و نظرات بالاترین باعث شرمم شد که چطور بعضی افراد که  آنچنان ادعای آزادی و دموکراسی شان گوش فلک را کر کرده ولی در عرصه عمل هیچ قید و بندی و ادبی را رعایت نمیکنند.

خاتمی به عنوان شهروند این کشور حق دارد نظر خود را هر طور که صلاح میداند بیان کند شاید او چیزی را که  ما در آینه نمیبینیم در خشت خام میبیند و ممکن است ما در آینده به حرف ایشان برسیم که هیچ راه برگشتی نباشد و بدتر از مردم لیبی شویم.


با این اوصاف چند سوال در ذهن حقیر اینجانب شکل میگیرد:
پس آزادی بیان چیست ؟
پس تعریف دموکراسی چیست ؟
پس چه فرقی میان من نوعی و جمهوری اسلامی است که رعایت آزادی بیان را نمیکنم و طرفمان را با بدترین فحشها و لودگی ها و توهین ها بدرقه میکنم ؟
پس چه فرقی میان قلم من و باتوم جمهوری اسلامی است ؟ نوازشهای قلم بعضی از دوستان دردی بیشتر از درد باتوم  دارد.
پس چطور میخواهیم در فردای ایران آزاد روبروی یکدیگر بنشینیم و  سخنان یکدیگر را نقد  کنیم؟
پس چطور میخواهیم بعد از پیروز شدن حریف انتخاباتی مان به ایشان تبریک بگوییم و به امور مملکت برسیم؟
......
واگر آزادی بیان اینه که ما انسانیت و معرفت را زیر پا بگذاریم همون بهتر که  نداشته باشیم.

اینجانب به علت جو گیر شدن و تحت تاثیر قرار گرفتن این حجم عظیم توهین  به بعضی از لینکهای توهین به آقای خاتمی رای دادم و از همینجا از شخص ایشان و خانواده محترمشان تقاضای بخشش دارم.





1 نظرات:

mina گفت...

دموکراسی ایرانی یعنی اگه یک آدم فرزانه و دلسوز مردم،یه آدم متمدن نظری داد که شایدسالها بعد بفهمیم که به صلاحمون بوده به باد فحش ناموسی بگیریمش و اگه کسی سینه جلو داد و با فحش به سرتاپای حکومت بقیه رو تحریک کردو هیچی از سیاست و تمدن سرش نمی شد؛بزاریمش رو سرمون وراهشو دنبال کنیم

ارسال یک نظر