۱۳۹۰ فروردین ۱۱, پنجشنبه

مشکل اسکایپ چیست؟

چند روزی است که تعدادی از تامین کنندگان سرویس های اینترنت(ISP) و شرکت های سرویس دهنده ADSL  در ایران با مشکلی مواجه شده اند و کاربران  اینترنتی که از نرم افزار Skype استفاده می کنند  با مشکلات زیادی مثل باز نشدن نرم افزار اسکایپ ، خروج ناگهانی از برنامه مواجه شده اند.
خب به نظر شما چه اتفاقی داره می افته؟
آیا شرکت های فروشنده و تامین کننده اینترنت مشکل دارند؟
در تامین پهنای باند و فروش اینترنت، از برو بچه های واحد فنی پیگیر اوضاع شدیم تا بتونیم جوابی برای مشتریان خود داشته باشیم.مشتریانی که می تونم به جرات بگم بیش از ۵۰% اونها از امکانات skype استفاده رزانه می کنند.افرادی که حتی سرویس ADSL  و اینترنت پرسرعت را صرفا برای این امکان skype  در برقراری تماس رایگان و حداقل ارزان با فرزندان ، دوستان و شرکای کاری خود در گوشه و کنار دنیا ، خریداری نموده اند، با این تفکر که این اشکال از سوی سرویس های ماست و فلان شرکت به راحتی وارد skype شده و هیچ مشکلی برای کاربرانش وجود نداره با ما تماس می گرفتند و اعتراض خودشونو اعلام می کردند.
خلاصه سرتونو درد نیارم پیگیری ما از دیتا مخابرات ، بخش فنی شرکت خودمون ، شرکت همکار به هیچ نتیجه ایی نرسید، در آخر در یک ارتباطی که با بخش فیلترینگ مخابرات برقرار شده بود متوجه شدیم که مخابرات درحال بستن سرویس skype بروی تمامی IP های ایران می باشد.!!!!! و تا اواسط اردیبهشت ماه پورت های مربوط به سرویس skype بروی تمامی شرکت های سرویس دهنده بسته خواهد شد.؟؟؟!!!!

به نظر شما علت این مسئله چیست؟و چرا مخابرات ایران به دنبال فیلتر کردن skype است؟
شما فکر می کنید دلیل چیه؟
-          آیا به دلیل امکاناتی است که شبکه های BBC و VOA برای برقراری ارتباط راحت تر با بینندگان و دعوت شدگانشان از اون استفاده می کنند؟
-          آیا کسانی دوست ندارند مردم با فرزندان، دوستان و افرادی که دوست دارند بدون دردسر ارتباط صوتی برقرار کنند؟
-          آیا با توجه حجم روزافزون استفاده از سرویس Skype در ایران درآمد مخابرات ایران از تماس های خارج از کشور کاهش یافته؟
-          آیا ما هم مثل  برخی ازشرکت های مخابراتی عربی داریم مثل همیشه از خودمون بی ظرفیتی نشون میدیم؟
-          به نظر شما سرویس اسکایپ برای مخابرات ایران یک تهدیده؟
-          چرا هیچوقت یه سازمان عریض و طویل مثل مخابرات ایران بلد نیست از یک تهدید یه فرصت ایجاد کنه؟؟؟

۱۳۹۰ فروردین ۶, شنبه

معرفی و دانلود کتاب “بیست و سه سال”


“بیست و سه سال” عنوان کتابی هست از “علی دشتی” که با نگاهی متفاوت به شرح زندگانی پیامبر اسلام از تولد تا وفات ایشان می پردازد.نسخه الکترونیکی این کتاب به کوشش و ویرایش آقای بهرام چوبینه  به صورت فایل PDF تهیه شده است. ابتدای کتاب با مقدمه مفصلی درباره زندگانی “علی دشتی” و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ایشان آغاز میشود.اما نکته جالب در باره این کتاب حاشیه های چاپ این کتاب است که در مقدمه آمده است .قسمتهایی از مقدمه کتاب را که درباره حاشیه های چاپ کتاب است را با هم می خوانیم:
در سال ۱۲۷۷ خورشیدی دو سال پس از ترور ناصرالدین شاه در دشتستان در نزدیکی ساحل خلیج فارس در ناحیه ای دور افتاده بین بندر دیلم و بوشهر به دنیا آمد.
……. سرنوشت غم انگیز “احمد کسروی” آن هم در کاخ دادگستری یکی از سیاهترین صفحات تاریخ ایران معاصر به شمار می رود.اما ملایان هر یاوه ای خواستند گفتند و نوشتند و هیچ دادگری نه تنها جلوی این انبان های خرافات را نگرفت بلکه برای توسعه این آثار “اسلامی” رژیم گذشته بودجه های پنهانی خرج کرد.پس این که کتاب “بیست و سه سال” بدون نام و نشان نویسنده منتشر شده است نباید باعث شکوه و ملال ملایان گردد. زیرا  کتاب “بیست و سه سال” در تهران نگارش یافت اما اجازه چاپ و انتشار نیافت.
علی دشتی آرام نگرفت.به سبب آشناییهایی که در دوران سفارت در لبنان با ناشران پیدا کرده بود کتابش را برای چاپ به لبنان فرستاد.کتاب در لبنان چاپ شد. اما از شگفتی روزگار مذهبیون به طریقی که هنوز بر ما معلوم نیست از چاپ کتاب در لبنان آگاه شدند و مانع انتشار آن گردیدند! در همین ایام علینقی منزوی در لبنان اقامت داشت و به خواهش دشتی برای رهایی کتاب از چاپخانه و حمل آن به ایران اقداماتی انجام داد که تا حدودی موفقیت آمیز بود . سرانجام کتاب “بیست و سه سال” چاپ لبنان به دست دشتی رسید.او نسخه هایی از آنرا به برخی از دوستان و آشنایان خود هدیه کرد…….
….. هوشنگ معین زاده (کارمند سفارت ایران در لبنان در اوایل دهه هفتاد میلادی) می نویسد:”روزی یک ایرانی که دوستی ساده ای با من داشت نگران و سراسیمه به سفارت وبه دیدار من آمد و گفت: آقای علی دشتی کتابی برای من فرستاده و خواهش کرده آنرا در بیروت چاپ و برایشان به ایران بفرستم.من هم این کار را کرده ام.اما پس از چاپ آن بعضی از آخوند های ایرانی مقیم بیروت به آقای موسی صدر رئیس مجلس اعلی شیعیان لبنان مراجعه و از ایشان خواسته اند که جلوی انتشار این کتاب را بگیرند و آنرا توقیف کنند.
پرسیدم مگر کتاب چه ایرادی دارد؟ گفت هیچ.کتاب سرگذشت پیغمبر اسلام و چگونگی ظهور و گسترش اسلام است که به صورت یک کار تحقیقاتی صورت گرفته است……….
…….. پذیرفتم و به دیدار آقای موسی صدر رفتم و ماجرا را برای ایشان شرح دادم.ایشان که در جریان امر قرار داشت گفت:می دانی این آخوند های بیکار ایرانی که در بیروت ول هستند دنبال بهانه ای می گردند که سرو صدا راه بیندازند و اظهار وجودی بکنند و اگر من در مقامی که هستم اقدامی در این زمینه نکنم فردا همه جا شایعه خواهند کرد که من هم در این کار دست داشتم.تنها راه چاره اینست که من برای توقیف این کتاب دو سه روزی این دست و آن دست کنم و در این مدت تو به دوست خود بگو که کتاب را از چاپخانه تحویل بگیرد و از بیروت خارج کند.تا وقتی که من از دولت لبنان در خواست توقیف کتاب را میکنم کتاب از این مملکت بیرون رفته باشد.
…… علینقی منزوی در اوایل انقلاب به دلیل انتساب کتاب به وی دستگیر و مدتی در زندان و شکنجه و پس از تخلیه اطلاعاتی مجبور شد با اعلان های پی در پی در روزنامه های جمهوری اسلامی انتساب کتاب “بیست و سه سال ” را به خود تکذیب کند.
……. در همین ایام شادروان دشتی هم دستگیر شد………..
…… سعیدی سیرجانی شاهد آخرین روزهای زندگی دشتی در ” آستین مرقع ” با نثری زیبا و در عین حال با رندی و کنایه خاطرات تلخ خود را چنین می نگارد:
دو سفر اجباری اخیر(کنایه ای به دستگیری و زندانی شدن علی دشتی است) پیرمرد را خسته و فرسوده کرده بود. از سفر اول که باز آمد حکیمانه صبر و سکوت پیشه کرد و از جوانی که نادانسته و شاید هم شناخته و دانسته سیلی بر صورت استخوانی اش نواخته بود شکایتی نداشت. شکوه اش از توهین نابجایی بود که به او و پسر خوانده اش روا داشته بودند.اما سفر دوم مرد را به کلی در هم شکسته بود.حقیقت را بخواهید به عنوان جسد بیجانی بازش آورده بودند که به خاکش بسپاریم.برادران میر و به تعبیر خودش دو فرشته نازنین پرستاریش کردند و به جبران شکستگیها پرداختند.دریغا که برای شکست روح مرهمی نساخته اند.پیرمرد از سفر دوم شکایتها داشت که: معنی بهشت و دوزخ را تازه فهمیدم.در مسافرت دوم پی بردم که سفر اولم در باغ بهشت بوده است….مرد از خلق و خوی رفقا آگاه بود و از سرنوشت خویش بیمناک.از قدرت رفیقان با خبر بود و از کینه جویی و قساوتشان هم.گفتم مرد عاشق زندگی و زیبایی و حقیقت بود و بازی زمانه را بنگر که در هر سه مورد چه به روز و روزگارش آوردند.مردی که به زیستن عشق می ورزید بر اثر دو سفر ناخواسته سالیان اخیر چنان از جان و جهان بیزار شده بود که به انتظار مرگی ناگهانی دقیقه شماری می کرد.یک ماهی پیش از مرگش روزی که خلوتی دست داده بود -با مقدمه چینی مفصلی در مورد آشنایی کوتاه مدت و پر کیفیتمان واینکه اهل تعقل و منطقم پنداشته- از من خواهشی کرد که مو بر تنم راست شد و عرق سردی پیشانیم را پوشاند.مرد ازمن کپسول سیانور خواسته بود.سکوتی کردم و قولی دادم بی آنکه عواقب این تعهد را سنجیده باشم.آن هم چه عواقب جانکاهی که ذر طول یک ماه ده سال پیرم کرد.اگر در طول عمر خویش گرفتار جدال درونی تعقل و عاطفه شده باشید به عظمت رنج من آگاهید و نیازی به باز گفتن نیست….”
 حجم تقریبی ۸/۲ مگابایت

۱۳۸۹ اسفند ۲۹, یکشنبه

آقای رضا پهلوی! کمی مردانگی و صداقت داشته باش

اگر این مرد فراری ذره ای مردانگی و صداقت در وجودش بود
باید تمام جنایتهای پدر ش رو محکوم میکرد
باید کشتار سال 57 رو محکوم میکرد
باید پدرش رو به دلیل سرنگونی دولت قانونی مصدق محکوم میکرد
باید قبول میکرد که عامل غلتیدن مردم در آغوش خمینی قصی القب محمد رضا بود
باید تمام دزدی ها و چپاول هایی که در زمان پددرش شد رو محکوم میکرد
باید قبول کنه که عامل قحط الرجال شدن کشور شکستن قلم آزادی خواه ها بود و نتیجه اش انقلاب ننگین 57 بود
باید تصمیم بگیره پول دزدیه شده از ملت رو بعد از آزادی ایران به خزانه کشور برگردونه
باید این آقا  کاملن از سیاستهای پدرش اعلام برائت کنه
باید...
تازه بعد همه اینها بیاد مثل بچه آدم(نه شاهزاده) در شرایط برابر خودش رو کاندید ریاست جمهوری کنه تا ببینه تا چه میزان مورد اقبال مردم قرار خواهد گرفت

۱۳۸۹ اسفند ۲۰, جمعه

محمد ابن عبدالله اگر زنده بود ،قاعدتامی بایست به جرم تجاوز به کودک محاکمه می شد

دادگاهی در اسکاتلند "محمود قدری" شصت ساله‌ را به‌ حکم تجاوز به‌ کودکان در مسجدی در اسکاتلند به‌ ۷ سال زندان محکوم نمود. دادگاه‌ همچنین او را ممنوع التدریس کرده‌ و تا دو سال بعد از سپری شدن حکم، اگر تعهدات خود را نقض کند مجددا به‌ دادگاه‌ فرا خواند میشود. این عنصر پدوفیل اسلامی شصت ساله‌ از سال ۱۹۹۵ میلادی به‌ اولین کودک تجاوز کرده‌ است و دومین دختر توسط او در سال ۱۹۹۷ و در مسجد مورد تجاوز قرار گرفته‌ است. قربانیان که‌ اکنون ۱۹ سال دارند به‌ دادگاه گفته‌اند که‌ این مرد آنها را در طول جلسات آموزش قرآن و روی تخت خوابی در مسجد مورد تجاوز قرار میداده‌ است. یعنی قربانیان در سنین ۵ و ۶ ساله‌ بوده‌اند و این جانور پدوفیل به‌ گفته‌ یکی از دختران که‌ به‌ دادگاه‌ گفته‌ است،‌ "تجاوز هر روز که‌ او به‌ مسجد مراجعه‌ میکرده‌ است، اتفاق می افتاده‌ است".
تجاوز به‌ کودکان در میان پیروان مذاهب "مقدس" تازگی ندارد. این عمل کثیف و وحشیانه‌ به‌ قدمت تاریخ مذاهب و مشخصا مذهب اسلام است. این را همه شنیده اند که محمد پیغمبر مسلمانان با عقد کردن عایشه دختر بچه ۹ ساله و به روایت دیگری ۷ ساله سردمدار این پدوفیلیسم اسلامی بوده است.  محمد اگر زنده بود قاعدتا در دادگاهی مشابه آنچه در ‌ اسکاتلند اتفاق افتاد، می بایست به جرم تجاوز به کودک حکم میگرفت.   سالهاست که‌ کودکان در کلیساها و مساجد توسط نمایندگان و مبلغین این یا آن مذهب مورد تجاوز جنسی، جسمی و سایر اذیت و آزارها قرار میگیرند. سالهای متمادی این یا آن رهبر کلیسای کاتولیک به‌ "عذرخواهی" از قربانیان و خانواده‌هایشان پرداخته‌اند و جریمه‌های سنگین مالی را از جانب دادگاه‌ها متحمل شده‌اند و ناچار به‌ اعاده‌ حیثیت از کودکان شده‌ اند. اما روز از نو روزی از نو.سئوال این است چرا اینچنین اتفاقاتی کماکان ادامه‌ میآبد؟  اتفاقاتی که‌ درصد ناچیزی از آنها فاش میشوند و قربانیان عمدتا سکوت میکنند و در اقصی نقاط جهان از آمریکا تا استرالیا و کشورهای اسلامزده‌ و اروپایی  و غیره‌ به‌ وفور مشاهده‌ و در اخبار منعکس میشود؟  اینچنین اتفاقاتی به‌ یمن مماشات دولتهای"سکولار" اروپایی با مذاهب، تحت نام "احترام" به‌ "عقاید مردم" میدان را به‌ کودک آزاری و تجاوز به‌ حریم شخصی آنان و زنان باز گذاشته‌ اند. طبق آماری که‌ در وب سایت بی بی سی بچاپ رسیده‌ است در سال ۲۰۰۶ در بریتانیا حدود ۷۰۰ مدرسه‌ اسلامی وجود دارد که‌ اداره‌ کنندگان آنها فاقد چک سوابق هستند. به‌ طوریکه‌ بعضا صدای هر چند نارسای نمایندگانی را در آورده‌ بود. از جمله‌ خانم "آن کریرنماینده‌ پارلمان" چنین گفته‌ است "کوتاهی در حمایت از کودکان مدارس به بهانه حساسیت های فرهنگی سخن پوچی است و تفاوت قائل شدن بین کودکان، نژادپرستی است.
اینچنین رسوائیها را باید با صدای بلند و رسا  به‌ گوش جهانیان رساند و جامعه‌ را متوجه‌ کرد که‌ دست این جانورهای وحشی را از کودکان معصوم کوتاه‌ کنند و دنیای کودکانه‌شان را بر سرشان خراب نکنند. سالهاست که‌ میگوئیم‌‌ دست مذهب از زندگی مردم کوتاه، دولت باید کلیه‌ امکانات به‌ مذاهب را قطع کند و نظارت کامل را بر این مافیای قرن بیست و یکم داشته‌ باشد. حقوق کودکان مستقل از محل تولد، جنسیت، نژاد و غیره‌ جهانشمول است و دولتها در مقابل آنان مسئولند.اینچنین رویدادهای ناگواری حقانیت برنامه‌ ما کمونیستها  را در خصوص حقوق کودکان مندرج در برنامه‌ یک دنیای بهتر بوضوح نشان میدهد.جدایی کامل مذهب از آموزش و پرورش. ممنوعیت تدریس دروس مذهبی، احکام مذهبی و یا تبیین مذهبی موضوعات در مدارس و موسسات آموزشی. کلیه قوانین و مقرراتی که ناقض اصل آموزش و پرورش غیر مذهبی هستند فورا لغو شوند.ممنوعیت هر نوع اجبار فیزیکی و روحی برای پذیرش مذهب. مصونیت کودکان و افراد زیر شانزده سال از هر نوع دست اندازی مادی و معنوی مذاهب و نهادهای مذهبی. ممنوعیت جلب افراد زیر شانزده سال به فرقه های مذهبی و مراسم و اماکن مذهبی. ممنوعیت هر نوع آزار کودکان در خانواده، مدارس و موسسات آموزشی و در سطح جامعه بطور کلی. ممنوعیت اکید تنبیه بدنی، ممنوعیت فشار و آزار روانی و ارعاب کودکان. مقابله قاطع قانونی با سوء استفاده جنسی از کودکان. سوء استفاده جنسی از کودکان جرم سنگین جنایی محسوب بشود.
منبع

۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

بایستی هرچه سریعتر مبارزه مردم را از قید «سه شنبه ها» آزاد کرد (صادق رحیمی)

دلایل نیاز به رها کردن مبارزات مردمی از قید قالب نامفهوم و عجیب «سه شنبه ها» و «یک روز در هفته» بسیارند، و خیلی از آن دلایل را هم دوستان دیگر ا زدیدگاههای مختلف بیان کرده اند و اینجا نیازی به تکرار نیست.

اما میخواهم من هم صدای خودم را به آن دسته از کسانی اضافه کنم که فریاد میزنند آهای تصمیم گیرنده هائی که این تصمیم را گرفته اید، اولا شما کی و کجا هستید و چطوری تصمیم گیر شدید، و ثانیا آخر چرا اینطور تصمیم عجیب و غریبی گرفته اید؟

با خودمان روراست باشیم: برای مبارزه مردم با رژیم دو راه بیشتر پیش رو نیست: یک راه از خشونت و خونریزی فراوان میگذرد، و راه دیگر از مبارزه فرسایشی دراز مدت (البته اگر شانس بیاوریم یا آنقدر عاقلانه عمل کنیم که آخرش همان راه دوم هم به خشونت و خونریزی ختم نشود).

به نظر میرسد توافق اکثریت مردم در حال حاضر بر این باشد که راه فرسایشی و آرام راه منتخب ماست. مسئلهٔ انتخاب یک روز در هفته این است که تاثیر «فرسایشی» مبارزه را کمابیش خنثی میکند، اولا به این جهت که در پنجره های زمانی خاص و محدود و بنابر این قابل کنترل توسط رژیم اتفاق میافتد، و ثانیا به این دلیل که به این ترتیب رفتار مردم خود به خود «قابل پیش بینی» میشود، یعنی رژیم فقط کافی است که سربازان و جیره خورها و مزدورانش را روزهای سه شنبه در دسترس داشته باشد و در نقاط استراتژیک آنها را مستقر کند تا هر سه شنبه را به یک شکست برای جنبش مردمی تبدیل کند، که طبعا به مرور زمان احساس سرخوردگی و ناامیدی شدید از امکان پیروزی را در مردم به وجود خواهد آورد.

اما در عوض اگر این تصمیم جمعی گرفته و اعلام شود که «هر روز» روز مبارزه خواهد بود، آنوقت یکی از نتایج احتمالی آن این خواهد بود که به زودی هسته های مقاومت مردمی خود به خود در مناطق و محله ها شکل خواهد گرفت، و این هسته ها هم با خودشان چند کیفیت و مزیت بسیار مهم خواهند آورد، به این ترتیب که:

  1. مرکزیت نخواهند داشت و از نقطه خاصی رهبری نخواهند شد، بنا بر این رفتارهای آنان از لحاظ تاکتیکی قابل پیش بینی برای ماموران حکومتی نخواهد بود،
  2. به برنامه زمانی خاصی مقید نخواهند بود، و بنا بر این رفتارهای آنان از لحاظ زمانی نیز برای ماموران حکومتی قابل پیش بینی نخواهد بود،
  3. و نکته مهم دیگر اینکه این گروهها در عین حساب شده کار کردن (چون «گروه» هستند)، اما خصیصه اصلی جنبش سبز، یعنی تعدد و بیشمار بودن را نیز در عمل به نمایش خواهند گذاشت، که یکی از بزرگترین نقطه های قوت جنبش مردمی و از اصلی ترین حربه های آن محسوب میشود.

اگر این سه نکته را مرور کنید سریع متوجه میشوید که این سه خصیصه در صورت عملی شدن دقیقا ابعاد قدرتمند یک جنگ مردمی فرسایشی را به خدمت جنبش سبز در خواهند آورد، و به این ترتیب توانائی بسیار عظیم تاکتیکی و استراتژیکی را به مردم خواهند بخشید که میتواند روحیه تازه ای در آنها بدمد.

من بیشتر از این نمینویسم اینجا، اما میخواهم یکبار دیگر تکرار کنم که بایستی حتما و حتما این قید و بند انتخابی بودن و از پیش مشخص بودن روزهای مبارزه را عوض کنیم، و باید متوجه شویم که از پارادیم ابتدائی جنبش سبز، یعنی «تظاهرات بزرگ خیابانی» عبور کرده ایم و در پارادایم جدید یعنی مبارزه مردمی فرسایشی وارد شده ایم، و چارچوبهای رفتاری که در پارادایم تظاهرات بزرگ یک نوع تضمین برای موفقیت محسوب میشدند در این پارادایم جدید تنها قید و بندهائی هستند که جلوی حرکت آزاد جوانان را خواهند گرفت و بایستی هرچه زودتر خودمان و مردم را از آنها خلاص کنیم.



منبع