دلایل نیاز به رها کردن مبارزات مردمی از قید قالب نامفهوم و عجیب «سه شنبه ها» و «یک روز در هفته» بسیارند، و خیلی از آن دلایل را هم دوستان دیگر ا زدیدگاههای مختلف بیان کرده اند و اینجا نیازی به تکرار نیست.
اما میخواهم من هم صدای خودم را به آن دسته از کسانی اضافه کنم که فریاد میزنند آهای تصمیم گیرنده هائی که این تصمیم را گرفته اید، اولا شما کی و کجا هستید و چطوری تصمیم گیر شدید، و ثانیا آخر چرا اینطور تصمیم عجیب و غریبی گرفته اید؟
با خودمان روراست باشیم: برای مبارزه مردم با رژیم دو راه بیشتر پیش رو نیست: یک راه از خشونت و خونریزی فراوان میگذرد، و راه دیگر از مبارزه فرسایشی دراز مدت (البته اگر شانس بیاوریم یا آنقدر عاقلانه عمل کنیم که آخرش همان راه دوم هم به خشونت و خونریزی ختم نشود).
به نظر میرسد توافق اکثریت مردم در حال حاضر بر این باشد که راه فرسایشی و آرام راه منتخب ماست. مسئلهٔ انتخاب یک روز در هفته این است که تاثیر «فرسایشی» مبارزه را کمابیش خنثی میکند، اولا به این جهت که در پنجره های زمانی خاص و محدود و بنابر این قابل کنترل توسط رژیم اتفاق میافتد، و ثانیا به این دلیل که به این ترتیب رفتار مردم خود به خود «قابل پیش بینی» میشود، یعنی رژیم فقط کافی است که سربازان و جیره خورها و مزدورانش را روزهای سه شنبه در دسترس داشته باشد و در نقاط استراتژیک آنها را مستقر کند تا هر سه شنبه را به یک شکست برای جنبش مردمی تبدیل کند، که طبعا به مرور زمان احساس سرخوردگی و ناامیدی شدید از امکان پیروزی را در مردم به وجود خواهد آورد.
اما در عوض اگر این تصمیم جمعی گرفته و اعلام شود که «هر روز» روز مبارزه خواهد بود، آنوقت یکی از نتایج احتمالی آن این خواهد بود که به زودی هسته های مقاومت مردمی خود به خود در مناطق و محله ها شکل خواهد گرفت، و این هسته ها هم با خودشان چند کیفیت و مزیت بسیار مهم خواهند آورد، به این ترتیب که:
اگر این سه نکته را مرور کنید سریع متوجه میشوید که این سه خصیصه در صورت عملی شدن دقیقا ابعاد قدرتمند یک جنگ مردمی فرسایشی را به خدمت جنبش سبز در خواهند آورد، و به این ترتیب توانائی بسیار عظیم تاکتیکی و استراتژیکی را به مردم خواهند بخشید که میتواند روحیه تازه ای در آنها بدمد.
من بیشتر از این نمینویسم اینجا، اما میخواهم یکبار دیگر تکرار کنم که بایستی حتما و حتما این قید و بند انتخابی بودن و از پیش مشخص بودن روزهای مبارزه را عوض کنیم، و باید متوجه شویم که از پارادیم ابتدائی جنبش سبز، یعنی «تظاهرات بزرگ خیابانی» عبور کرده ایم و در پارادایم جدید یعنی مبارزه مردمی فرسایشی وارد شده ایم، و چارچوبهای رفتاری که در پارادایم تظاهرات بزرگ یک نوع تضمین برای موفقیت محسوب میشدند در این پارادایم جدید تنها قید و بندهائی هستند که جلوی حرکت آزاد جوانان را خواهند گرفت و بایستی هرچه زودتر خودمان و مردم را از آنها خلاص کنیم.
منبع
اما میخواهم من هم صدای خودم را به آن دسته از کسانی اضافه کنم که فریاد میزنند آهای تصمیم گیرنده هائی که این تصمیم را گرفته اید، اولا شما کی و کجا هستید و چطوری تصمیم گیر شدید، و ثانیا آخر چرا اینطور تصمیم عجیب و غریبی گرفته اید؟
با خودمان روراست باشیم: برای مبارزه مردم با رژیم دو راه بیشتر پیش رو نیست: یک راه از خشونت و خونریزی فراوان میگذرد، و راه دیگر از مبارزه فرسایشی دراز مدت (البته اگر شانس بیاوریم یا آنقدر عاقلانه عمل کنیم که آخرش همان راه دوم هم به خشونت و خونریزی ختم نشود).
به نظر میرسد توافق اکثریت مردم در حال حاضر بر این باشد که راه فرسایشی و آرام راه منتخب ماست. مسئلهٔ انتخاب یک روز در هفته این است که تاثیر «فرسایشی» مبارزه را کمابیش خنثی میکند، اولا به این جهت که در پنجره های زمانی خاص و محدود و بنابر این قابل کنترل توسط رژیم اتفاق میافتد، و ثانیا به این دلیل که به این ترتیب رفتار مردم خود به خود «قابل پیش بینی» میشود، یعنی رژیم فقط کافی است که سربازان و جیره خورها و مزدورانش را روزهای سه شنبه در دسترس داشته باشد و در نقاط استراتژیک آنها را مستقر کند تا هر سه شنبه را به یک شکست برای جنبش مردمی تبدیل کند، که طبعا به مرور زمان احساس سرخوردگی و ناامیدی شدید از امکان پیروزی را در مردم به وجود خواهد آورد.
اما در عوض اگر این تصمیم جمعی گرفته و اعلام شود که «هر روز» روز مبارزه خواهد بود، آنوقت یکی از نتایج احتمالی آن این خواهد بود که به زودی هسته های مقاومت مردمی خود به خود در مناطق و محله ها شکل خواهد گرفت، و این هسته ها هم با خودشان چند کیفیت و مزیت بسیار مهم خواهند آورد، به این ترتیب که:
- مرکزیت نخواهند داشت و از نقطه خاصی رهبری نخواهند شد، بنا بر این رفتارهای آنان از لحاظ تاکتیکی قابل پیش بینی برای ماموران حکومتی نخواهد بود،
- به برنامه زمانی خاصی مقید نخواهند بود، و بنا بر این رفتارهای آنان از لحاظ زمانی نیز برای ماموران حکومتی قابل پیش بینی نخواهد بود،
- و نکته مهم دیگر اینکه این گروهها در عین حساب شده کار کردن (چون «گروه» هستند)، اما خصیصه اصلی جنبش سبز، یعنی تعدد و بیشمار بودن را نیز در عمل به نمایش خواهند گذاشت، که یکی از بزرگترین نقطه های قوت جنبش مردمی و از اصلی ترین حربه های آن محسوب میشود.
اگر این سه نکته را مرور کنید سریع متوجه میشوید که این سه خصیصه در صورت عملی شدن دقیقا ابعاد قدرتمند یک جنگ مردمی فرسایشی را به خدمت جنبش سبز در خواهند آورد، و به این ترتیب توانائی بسیار عظیم تاکتیکی و استراتژیکی را به مردم خواهند بخشید که میتواند روحیه تازه ای در آنها بدمد.
من بیشتر از این نمینویسم اینجا، اما میخواهم یکبار دیگر تکرار کنم که بایستی حتما و حتما این قید و بند انتخابی بودن و از پیش مشخص بودن روزهای مبارزه را عوض کنیم، و باید متوجه شویم که از پارادیم ابتدائی جنبش سبز، یعنی «تظاهرات بزرگ خیابانی» عبور کرده ایم و در پارادایم جدید یعنی مبارزه مردمی فرسایشی وارد شده ایم، و چارچوبهای رفتاری که در پارادایم تظاهرات بزرگ یک نوع تضمین برای موفقیت محسوب میشدند در این پارادایم جدید تنها قید و بندهائی هستند که جلوی حرکت آزاد جوانان را خواهند گرفت و بایستی هرچه زودتر خودمان و مردم را از آنها خلاص کنیم.
منبع
3 نظرات:
سلام دوست عزيز،
اگه ممكنه يه دعوتنامه بالاترين برام بفرست
مرسي
habib.soltanpour@gmail.com
سلام واقعا اگه این کار رو بکنیم خیلی خوب میشه من یه چیز رو هنوز نفهمیدم اونم اینه که چرا ما همش منتظریم یکی یه چی بگه تا از خودمون یه حرکتی نشون بدیم؟ما هر لحظه از زندگیمون تو اعتراض می گذره واسه هر لحظه باید یه شیوه اعتراض انتخاب کنیم
راستی اگه یه لطفی بکنی واسه من یه دعوتنامه بالاترین بفرستی ممنونت میشم
Siahkal@hotmail.com
25 بهمن و 10 اسفند تهران بودم بقیش و بابل//
25 بهمن وقتی اون همه ادم مثل خودمو دیدم که انگار بعد مدتها گم کرده های خودشونو پیدا کرده بودن بی اختیار میخندیدم فقط//
من به حرکت فرسایشی اعتقاد دارم و دارم نتایجشم میبینم/ مخصوصا" وقتی تو شهرستانا مامورا زیاد میشن//
راه زیادی در پیش هست//
اگه تونستی دعوت نامه بالاترین بفرست برام
bashar1370@gmail.com
ارسال یک نظر