اسلام رحماني بدتر از اسلام واقعي است.
اصلاحطلبان بدتر از اصولگرايان هستند.
خميني بدتر از خامنهاي است.
شريعتي بدتر از رحيم پور ازغدي و حدادعادل است.
سياهدل سفيدپوش بدتر از سياهدل سياهپوش است.
دخترهايي که با مانتوي کوتاه و روسري عقب رفته و آرايش در صف گرفتن غذاي محرم ميايستند بدتر از فاطمه رجبي هستند.
پسراني که با ظاهر مدرن براي ارضا کردن حس ترس و مبهم ناخود آگاهشان و همينطور براي صحبت کردن و شماره دادن به دخترها به هيئت ميروند، بد تر از مسعود دهنمکي هستند.
آنهايي که روزي صدجور دروغ ميگويند و هزار جور ديگران را فريب ميدهند اما به هنگام عزاداري گريه ميکنند و سينه و زنجير ميزنند و حساب حسين را جدا ميدانند بدتر از روضهخواناني هستند که آشکارا فريب ميدهند.
دليل من اين است:
اينها (دسته اول) خود را به خواب زدهاند ولي آنها (دسته دوم) خواب هستند.
توضيح: آنها ايمان به اصلي دارند که برايش دليل عقلي نميطلبند. ايمان معجوني خواب آور است که آنها را به خواب برده است. اما اينان ايمان را ميچرخانند و ميپيچانند تا عقلشان را دستبهسر کنند تا دستآوردي که آن ايمان تحريف شده دارد (پول و قدرت) از دست نرود. بنابراين دسته اول يا بيدار ميشوند و يا حداقل مشتشان باز است و تکليفشان روشن. اما دسته دوم خود را به خواب زدهاند پيوسته به نبال يافتن راهکارهاي نوين براي فريفتن ديگرانند. دليل ديگر اينکه دسته اول طوري عمل ميکنند که بازخورد اثرات بد رفتار و باورشان مستقيما منبع اصلي آن اثرات را نشانه ميرود اما عملکرد دسته دوم موزيانه است و طوري برخورد ميشود که منبع اصلي در امان باشد.
توضيح: منظور از بد، بازدارندگي در رسيدن به دمکراسي و استقرار و تحکيم انسانيت و حقوق بشر به عنوان مباني وضع قوانين اجتماعي، و رسيدن به يک نظام سياسي اجتماعي مفيد در همان راستا است.
با اين حال همواره ميتوان به سود انسانيت از هردوگروه استفاده کرد و در جامعه پتانسيل مثبت ذخيره کرد تا روزي تبديل به عمل شود.
منبع
اصلاحطلبان بدتر از اصولگرايان هستند.
خميني بدتر از خامنهاي است.
شريعتي بدتر از رحيم پور ازغدي و حدادعادل است.
سياهدل سفيدپوش بدتر از سياهدل سياهپوش است.
دخترهايي که با مانتوي کوتاه و روسري عقب رفته و آرايش در صف گرفتن غذاي محرم ميايستند بدتر از فاطمه رجبي هستند.
پسراني که با ظاهر مدرن براي ارضا کردن حس ترس و مبهم ناخود آگاهشان و همينطور براي صحبت کردن و شماره دادن به دخترها به هيئت ميروند، بد تر از مسعود دهنمکي هستند.
آنهايي که روزي صدجور دروغ ميگويند و هزار جور ديگران را فريب ميدهند اما به هنگام عزاداري گريه ميکنند و سينه و زنجير ميزنند و حساب حسين را جدا ميدانند بدتر از روضهخواناني هستند که آشکارا فريب ميدهند.
دليل من اين است:
اينها (دسته اول) خود را به خواب زدهاند ولي آنها (دسته دوم) خواب هستند.
توضيح: آنها ايمان به اصلي دارند که برايش دليل عقلي نميطلبند. ايمان معجوني خواب آور است که آنها را به خواب برده است. اما اينان ايمان را ميچرخانند و ميپيچانند تا عقلشان را دستبهسر کنند تا دستآوردي که آن ايمان تحريف شده دارد (پول و قدرت) از دست نرود. بنابراين دسته اول يا بيدار ميشوند و يا حداقل مشتشان باز است و تکليفشان روشن. اما دسته دوم خود را به خواب زدهاند پيوسته به نبال يافتن راهکارهاي نوين براي فريفتن ديگرانند. دليل ديگر اينکه دسته اول طوري عمل ميکنند که بازخورد اثرات بد رفتار و باورشان مستقيما منبع اصلي آن اثرات را نشانه ميرود اما عملکرد دسته دوم موزيانه است و طوري برخورد ميشود که منبع اصلي در امان باشد.
توضيح: منظور از بد، بازدارندگي در رسيدن به دمکراسي و استقرار و تحکيم انسانيت و حقوق بشر به عنوان مباني وضع قوانين اجتماعي، و رسيدن به يک نظام سياسي اجتماعي مفيد در همان راستا است.
با اين حال همواره ميتوان به سود انسانيت از هردوگروه استفاده کرد و در جامعه پتانسيل مثبت ذخيره کرد تا روزي تبديل به عمل شود.
منبع
0 نظرات:
ارسال یک نظر